۱۵ دقیقه

مقایسهٔ قانون ازدواج
میان تورات، انجیل و قرآن

انتظار می‌رود که کتاب‌های آسمانی در هماهنگی کامل باشند و انسانیت را به مرتبهٔ روحانی که پروردگار برای آنان منظور داشته ارتقاء دهند. و از آنجا که خدا تغییر نمی‌کند، قوانین او نیز نمی‌تواند تغییر یابد؛ برای مثال خدا «قدوس» را در یکی از کتاب‌هایش «نجس» نمی‌نامد و به همین ترتیب همهٔ آموزه‌هایی که مربوط به راستی، پارسایی، فضیلت و وفاداری هستند… و غیره بدون هیچ تغییری در اصل . این مطلب با آیات قرآنی زیر روشن می‌شود:

سورهٔ النحل {۴۳} ما پیش از تو کسی نفرستادیم مگر مردانی که به ایشان وحی کردیم. پس از اهلِ ذِّکر بپرسید اگر نمی‌دانید.

و در سورهٔ مائده {۴۷} بگذارید اهلِ انجیل دربارهٔ آنچه الله در آن نازل کرده داوری کنند، و هر که با آنچه الله نازل کرده داوری نکند — آنانند سرکشان نافرمان.

سورهٔ یونس ۱۰: ۹۴ اگر در آنچه ما بر تو نازل کرده‌ایم دچار شک هستی، پس از کسانی که پیش از تو کتاب را می‌خواندند بپرس. حق یقیناً از سوی پروردگارت به تو آمده است، پس از شکاکان مباش.

و ممکن نیست که خدا به پیامبر تأیید کند که مسیحیان را به نگهداری از کتاب و آموزه‌های آن فرمان دهد اگر آن‌ها فاسد شده بودند. و خوب است دانست که خدا نخستین کسی بود که ازدواج را بنیان نهاد، آن را کامل کرد و برکت داد، همان‌گونه که در تورات در کتاب پیدایش که خدا آن را به پیامبر موسی وحی کرد آمده است:

پیدایش ۲: ۱۸ و خداوند پروردگار گفت: «برای آدم خوب نیست که تنها باشد؛ برای او یاری‌دهنده‌ای شایسته خواهم ساخت…۲۱ پس خداوند پروردگار خوابی عمیق بر آدم فرود آورد و او خوابید؛ و یکی از دنده‌های او را برداشت و جای آن را با گوشت پوشاند.۲۲ و خداوند پروردگار دنده‌ای را که از آدم گرفته بود به زنی ساخت و او را نزد آدم آورد ۲۳ و آدم گفت: «این بالاخره از استخوان‌های استخوان‌های من و گوشتِ گوشتِ من است؛ او زن خوانده شود، زیرا از مرد گرفته شده است».۲۴ بنابراین مرد پدر و مادرش را ترک خواهد کرد و به همسرش خواهد پیوست، و آن دو یک پیکر خواهند شد.

و در آخرین کتاب عهد عتیق (ملاکی) می‌یابیم که خدا مردم را فرمان می‌دهد تا با همسر خویش (منظور همسر واحد او) با مهربانی و محبت رفتار کنند و اینکه از طلاق بیزار است. و همهٔ پیامبران خدا از آغاز جهان تا پایان عهد عتیق به قانون یک همسر مقید بودند، مانند پیامبر نوح و پسرانش و پیامبر موسی… در حالی که الیاس و الیشع ازدواج نکردند.

و از آنجا که فرمانی برای منع تعدد زوجات وجود نداشت، برخی بیش از یک همسر اختیار کردند، که از نسلِ قابیل آغاز شد قاتل شرورِ برادرش، به نام لمخ، چنان‌که

آمده در: پیدایش ۴: ۱۹ و لمخ برای خود دو همسر گرفت: نامِ یکی آده بود و نامِ دیگری زلا. و مسیحیت تعدد زوجات را لغو کرد و قانونِ یک همسر را نگه داشت.

و مسیحیت احیاء کرد اصولِ ازدواج و شیوهٔ رفتار شوهران با زنانشان را، همان‌طور که در زیر آمده است:

اول قرنتیان ۷: ۲ اما به‌خاطر فسادِ شهوانی، هر مرد باید همسر خود را داشته باشد، و هر زن شوهر خود را. بگذارید شوهر آنچه را برزن واجب است به او ادا کند، و به‌طور مشابه زن نیز به شوهر. زن بر بدنِ خویش اختیار ندارد، بلکه شوهر چنین است. به‌همین‌سان شوهر بر بدنِ خویش اختیار ندارد، بلکه زن چنین است. یکدیگر را محروم نکنید، مگر شاید به توافق برای مدتِ زمانی، تا خود را به روزه و دعا اختصاص دهید، و سپس دوباره با هم آیید، تا شیطان به‌خاطر ضعفِ خودکنترلی شما را وسوسه نکند. و خدا طلاق و جدایی را ممنوع کرد مگر در صورت زنا، چنان‌که در:

متی ۱۹: ۳-۱۲ و فریسیان نزد او آمدند، تا او را بیازمایند، و به او گفتند: «آیا رواست که مردی همسر خود را به هر علتی طلاق دهد؟» ۴ او در پاسخ گفت: «آیا نخوانده‌اید آن که از ابتدا ایشان را آفرید مرد و زن خلق کرد؟ ۵ و گفت: به‌سبب این است که مرد پدر و مادرش را ترک خواهد کرد و با همسر خویش یکی خواهد شد، و آن دو یک پیکر خواهند شد. ۶ پس ایشان دیگر دو نیستند بلکه یک پیکر. پس آنچه خدا پیوست، انسان جدا نکند.» ۷ آنان به او گفتند: «پس چرا موسی فرمان داد که گواهی طلاق بدهند و او را بفرستند؟» ۸ او گفت: «به‌خاطر سختیِ دلِ شما بود که موسی به شما اجازهٔ طلاق داد، اما از ابتدا چنین نبود. ۹ و من به شما می‌گویم: هر که همسر خود را طلاق دهد، مگر به‌خاطر زنا، و با دیگری ازدواج کند، زنا کرده و کسی که با زن مطلقه‌ای ازدواج کند نیز زنا کرده است.»

«.شاگردانش به او گفتند: «اگر حالِ مرد نسبت به همسر چنین است، بهتر است کسی ازدواج نکند!» او به آنان گفت: «همه قادر به دریافتِ این گفتار نیستند، جز کسانی که به ایشان داده شده است، زیرا مردانی وجود دارند که از بدو تولد لقّاخته‌اند، و مردانی که به دستِ مردم لقّاخته شده‌اند، و مردانی که خود را برای خاطر ملکوت آسمان لقّاخته‌اند. هر که بتواند این را دریافت کند، دریافت کند.

اول تسالونیکیان ۴: ۳-۵ زیرا این خواستِ خدا است: تقدّس شما؛ آنکه از فحشا باز ایستید، ۴ آنکه هر یک از شما بداند چگونه بدنِ خویش را در قدسیت و احترام کنترل کند ۵ نه در شور شهوت مانند امت‌هایی که خدا را نمی‌شناسند.

افسسیان ۵: ۲۸ به همین نحو شوهران باید زنان خود را همچون بدنِ خویش دوست بدارند. کسی که زنِ خود را دوست دارد، خود را دوست می‌دارد.

کولسیان ۳: ۱۹ و با ایشان سخت‌گیر نباشید .

اول پطرس ۳: ۷ همچنین شما ای شوهران، با زنانِ خود چنان بسازید که به زن احترام بگذارید گویا ظرفِ ضعیف‌تری هستند، زیرا ایشان وارثِ فیضِ زندگی با شما هستند، تا دعاهایتان مانع نگردد.

عبرانیان ۱۳: ۴ بگذارید ازدواج نزد همگان محترم باشد.

اما در مورد اسلام می‌یابیم که قانونِ یک همسر الزاماً چنین نیست، همان‌طور که در:

سورهٔ نساء {۳} و اگر بیم دارید که با یتیمان عادلانه رفتار نکنید، پس هر چه از زنان که مورد پسندتان است بگیرید؛ دو، سه یا چهار؛ اما اگر بیم دارید که نتوانید عدالت را رعایت کنید، آنگاه یک نفر یا کسانی را که مالکِ دستِ راستِ شما هستند….

سورهٔ احزاب {۵۰} ای پیامبر! همسرانت که مهرشان را پرداخته‌ای و کسانی را که مالکِ دستِ راستِ تو هستند از آنچه خدا به تو بخشیده برای تو حلال ساختیم، و دخترانِ عموهای پدری و دخترانِ خاله‌های پدری و دخترانِ عموهای مادری….

و ما می‌پرسیم، چرا این تغییر؟ و چرا تفاوت در اصل؟

از ابتدا، پروردگار مقرر کرده بود که زن یار و مددکار برای شوهرش باشد، نه برای خواسته و هوسِ او: پس چرا پیامبر با کودکی به نام عایشه ازدواج کرد وقتی او سه ساله بود و پیامبر پنجاه ساله، و نکاح را با او به هنگامِ نه سالگی به اتمام رساند، در حالی که او نیازمند کسی برای حمایت بود؟ او باید همتای او باشد، یعنی برای او مناسب و قادر به ارتباط با او تا مسیر زندگی را در پرهیز از خدا کامل کنند. همچنین، فرمان دهم در تورات «"تو حرص نخواهی ورزید خانهٔ همسایه‌ات را. تو حرص نخواهی ورزید همسرِ همسایه‌ات نه خدمتکار مرد او نه خدمتکار زن او نه گاوش نه الاغش و نه هیچ چیز متعلق به همسایه‌ات.» با این حال پیامبر زینب دخترِ جحش را خواستار شد ، همسرِ پسرِ پذیرفته‌شدهٔ او زید، زمانی که به دیدارشان رفت و زینب را در غم دید، و او را پس از طلاق گرفتن و پس از لغوِ رسمِ تبنی ازدواج کرد. چرا این اصول در اسلام متفاوت شدند، که جدی‌ترینِ آنها که اصلاً با اصولِ ازدواجی که خدا مقرر کرده سازگار نیستند، موارد زیرند:

تثنیه ۲۴: ۱ -۴ "اگر مردی زنی را بگیرد و او را به زنی گیرد، و اگر در نظرش خوشایند نباشد زیرا در او چیزی ناپسند یافته است، و برایش سند طلاق بنویسد، آن را در دستش بگذارد و او را از خانه‌اش بیرون کند، ۲ و چون از خانه‌اش خارج شود و به شوهر دیگری درآید و زن او شود، ۳ و اگر شوهر دوم از او ناخشنود گردد و برایش سند طلاق بنویسد و آن را در دستش گذارد، یا اگر او بمیرد؛ ۴ آنگاه شوهر سابقش که او را رها کرده است، پس از اینکه ناپاک شده باشد، هرگز نمی‌تواند دوباره او را به زنی گیرد. زیرا این نزد خداوند مایه کراهت است. شما گناه را بر سر سرزمینی که خداوند، خدای شما، به شما به ارث می‌دهد نیاورید

سوره بقره: ۲۲۹ طلاق دو بار است؛ سپس بازداشتن به طریق نیکو یا رهایی با خوش‌رفتاری. و جایز نیست که چیزی از آنچه به آنان داده‌اید بازگیرید مگر اینکه هر دو بیم دارند که نتوانند حدود خدا را نگه دارند؛ اما اگر بیم دارید که آنها حدود خدا را نگه ندارند، پس بر هیچ‌کدام از آنان گناهی نیست نسبت به آنچه با آن خود را فدیه می‌کند. این‌ها حدود خدا هستند، پس از آنها تجاوز نکنید؛ و هر کس از حدود خدا تجاوز کند — ایشان ستمکارند. {۲۳۰} و اگر او او را [برای بار سوم] طلاق دهد، آنگاه تا زمانی که او به شوهر دیگری نپیوندد برای او حلال نیست و اگر او او را طلاق دهد، پس بر آنها گناهی نیست که اگر گمان کنند می‌توانند حدود خدا را رعایت کنند دوباره به یکدیگر بازگردند. این‌ها حدود خدا هستند؛ او آنها را برای قومی که می‌دانند روشن می‌سازد.

اجرای مجازات زنا

قرآن حکم سنگسار زناکاران را بیان کرده است، اما می‌یابیم که پیامبر، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، این حکم را در دو مورد اجرا کرد که آنان به خدا توبه کرده و درخواست تطهیر کردند، و در دو مورد آنها را [سنگسار] نکرد و رها ساخت تا زنا کنند، و در مورد پنجم حکم به سنگسار داد زیرا زنا ثابت شده بود، مطابق شریعت موسی به شرح زیر:

روایت شده است در صحیح مسلم و دیگران از روایت عباده بن الصامت، رضی‌الله‌تعالی‌عنه، که معیز بن مالک الاسلمی نزد پیامبر آمد و گفت: «یا رسول‌الله، مرا تطهیر کن.» پیامبر فرمود: «وای بر تو، بازگرد و از خدا طلب آمرزش کن و توبه کن.» او رفت و اندکی بعد بازگشت و گفت: «یا رسول‌الله، مرا تطهیر کن.» پیامبر همین را تا چهارمین بار گفت. پیامبر از او پرسید: «از چه باید تو را تطهیر کنم؟» او گفت: «از زنا.» پیامبر پرسید: «آیا دیوانه است؟» به او گفته شد که دیوانه نیست. پیامبر پرسید: «آیا شراب نوشیده است؟» مردی برخاست، نفس او را بو کرد و بوی شراب نیافت. پیامبر پرسید: «آیا زنا کرده‌ای؟» او گفت: بله. پس دستور دادند که او را سنگسار کنند

زنی از غامدیّه آمد و گفت: «ای پیامبر خدا، من زنا کرده‌ام و می‌خواهم مرا تطهیر کنی.» پیامبر به او گفت: «بازگرد.» روز بعد دوباره آمد و به زنا اعتراف کرد و گفت که باردار است. پیامبر به او گفت: «بازگرد تا وضع حمل کنی.» وقتی وضع حمل کرد، پسر را پیچیده در پارچه آورد و گفت: «ای پیامبر خدا، زاییدم.» پیامبر گفت: «برو و او را شیر بده و سپس از شیر بگیر.» وقتی او را از شیر گرفت، پسر را آورد و گفت: «ای پیامبر خدا، من او را از شیر گرفتم.» سپس پیامبر به مردم دستور داد او را سنگسار کنند

یهودیان نزد پیامبر آمدند و گفتند که مردی از میان ایشان و زنی زنا کرده‌اند. پیامبر از آنان پرسید: در تورات دربارۀ سنگسار چه می‌یابید؟ گفتند: ما ایشان را برهنه می‌کنیم و شلاق می‌زنیم. عبدالله بن سلام گفت: دروغ می‌گویید؛ در آن آیه‌ای دربارۀ سنگسار هست. آنان تورات را آوردند و باز کردند، و یکی از آنان دستش را بر روی آیه سنگسار گذاشت و سپس آنچه قبل و بعد آمده بود را خواند. عبدالله بن سلام گفت: دستت را بردار، و او دستش را برداشت و آیه سنگسار آشکار شد. گفتند: راست گفتی ای محمد؛ در آن آیه سنگسار هست. بنابراین پیامبر خدا — صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم — دستور داد هر دو را سنگسار کنند

روایت شده از ابو داود (۲۰۴۹) و نسائی (۳۲۲۹) از ابن عباس که گفت: مردی نزد پیامبر آمد و گفت: همسری دارم که از همه محبوب‌تران نزد من است و او مانع دست کسی که او را لمس می‌کند نمی‌شود. پیامبر فرمود: او را طلاق بده. او گفت: تحمل دوری از او را ندارم. پیامبر فرمود: از او بهره‌مند شو >>>

منظور این است که زنی که دست کسی را که او را لمس می‌کند باز نمی‌دارد، با رابطه جنسی با او موافقت می‌کند.

۱۱۲۹۰۷: تحریمی برای کسی که مدت‌ها از همسرش دور بوده است از اینکه ناگهان نزد او بیاید: ابن ابی جمره گفت که این شامل تحریم آمدن مسافر به خانواده‌اش به‌طور ناگهانی بدون اطلاع قبلی او به آنان از هنگام رسیدنش است، و دلیل آن همان چیزی است که در حدیث آمده است. او گفت: برخی با این مخالفت کردند و مردی را در کنار همسرش یافتند، و به سبب آن مخالفت مجازات شد.

انجیل از دو واقعه می‌گوید که در آنها زنا اعتراف شد و چگونه مسیح با رأفت و رحمت با آنان رفتار کرد و به آنها فرصت توبه داد:

لوقا ۷: ۳۶-۵۰. یکی از فریسیان از او خواست تا با او غذا بخورد، پس او وارد خانهٔ فریسی شد و دراز کشید. و ببین، زنی در آن شهر که گناهکار بود، چون دانست که او در خانهٔ فریسی دراز کشیده است، ظرف عطری آورد. او پشت پای او ایستاد و چون می‌گریست پاهای او را با اشک‌هایش تر کرد و با موی سرش آنها را پاک کرد، و پای او را بوسید و با عطر معطر ساخت. چون فریسی که او را دعوت کرده بود این را دید، در دل خود گفت: «اگر این مرد نبی بود، می‌دانست که این زن کیست که او را لمس می‌کند و چه‌کاره است؛ او گناهکار است.» عیسی پاسخ داد و به او گفت: «شمعون، چیزی برای گفتن به تو دارم.» او گفت: «بفرمایید استاد.» «قرض‌دهنده‌ای دو مدیون داشت؛ یکی پانصد دناری و دیگری پنجاه. چون قادر به پرداخت نبودند، او هر دو را بخشید. کدام یک بیشتر او را دوست خواهد داشت؟» شمعون پاسخ داد: «گمان می‌کنم کسی که برای او بدهی بزرگ‌تر بخشیده شده است.» او به او گفت: «به درستی حکم کردی.» سپس به سوی آن زن برگشت و به شمعون گفت: «این زن را می‌بینی؟ من وارد خانهٔ تو شدم، تو آبی برای پاهایم نیاوردی، اما او پاهای مرا با اشک‌هایش شست و با موی سرش پاک کرد. تو مرا نبوسیدی، اما از وقتی وارد شدم او دست از بوسیدن پای مرا نکشیده است. تو سرم را با روغن مسح نکردی، اما او پاهایم را با عطر مسح کرده است. برای همین به تو می‌گویم گناهان بسیار او آمرزیده شده است، زیرا بسیار محبت کرد؛ اما کسی که کم آمرزیده شده است، کم محبت می‌کند.» سپس به او گفت: «گناهانت بخشوده شده است.» کسانی که با او دراز کشیده بودند در میان خود گفتند: «این کیست که حتی گناهان را نیز می‌بخشد؟» او به زن گفت: «ایمانت تو را نجات داده است؛ برو در آرامش.»

یوحنا ۸: ۳ کاتبان و فریسیان زنی را که در زنا گرفتار شده بود نزد او آوردند، و چون او را در میان مردم قرار دادند، گفتند: «استاد، این زن در حال زنا گرفته شده است. اکنون در شریعت موسی بر ما فرمان داده شده که چنین زنان را سنگسار کنیم. پس نظر تو چیست؟» این را برای آزمایش او گفتند تا به او بهانه‌ای برای متهم‌ساختن او دست دهند. عیسی خم شد و با انگشت خود روی زمین نوشت. چون اصرار به سؤال کردند، ایستاد و به آنان گفت: «هر که در میان شما بدون گناه است، اول بر او سنگ بیفکند!» سپس دوباره خم شد و بر زمین نوشت. و چون آنان شنیدند، یکی‌یکی رفتند، از پیران شروع کردند، و عیسی تنها با زنی که در میان ایستاده بود ماند. عیسی برخاست و به او گفت: «زن، آنان کجا هستند، مدعیان تو؟ آیا هیچ‌کس تو را محکوم کرده است؟» او گفت: «هیچ‌کس، ای سرور.» و عیسی به او گفت: «من نیز تو را محکوم نمی‌کنم. برو و از این پس گناه مکن.»

لطفاً مرا کافر صدا نکنید.